آخر هفته زهرماری

جواب آزمایش خون مامان نشون میده که عدد پلاکتهاش ثابت مونده و دکترش راضی بود. با خوردن مکملها حالشون بهتره و کمخونیشون بهتره. خدا رو هزار بارشکر. با آرزوی شفای عاجل همه بیمارا :)

دیروز و پریروز قوم شوهر اومده بودن خونمون. طبق معمول مادر شوهر محترم چند تا حرکت زد که منو دلخور کرد. اونوقت به جناب"میم" که میگم میگه چرا مسائل کوچیک رو بزرگ میکنی!!!!!!!!!!!!!!!

من رو بچم حساسم. چرا برمیگرده به من میگه دخترک رو لوس کردی. لی لی به لالاش میذاری. در صورتیکه اصلا اینطوری نیست و ما همیشه سعی میکنیم که با حرف زدن و منطق قانعش کنیم کارش یا درخواستش نباید اجابت بشه :/

کلا رفتارش با دخترک رو مخمه. نوه های دختریشو خیلی بیشتر میخواد و به وضوح میبینم دخترک دچار سرخوردگی میشه. تصمیم گرفتم دیگه تو جمعشون به مدت زیاد قرار نگیریم. نیمخوام ضربه ببینه طفلک معصومم:(

تعطیلات تابستانی در راه است و اواخر ماه آینده به مدت 9 روز تعطیلات داریم. هنوز هیچ برنامه درست حسابی نداریم. جناب"میم" هم که طبق معمول برنامه مسافرت برای ما نداره.

ولی من از نظر روحی داغونم. سالهاست که مسافرت درست حسابی نرفتم. دقیقا از وقتی که متاهل شدم .

با جناب "میم" در قهر به سر میبریم. به نظرتون با مردی که تو روت پدرتو فحش میده چیکار باید کرد. اصلا گیریم که من عصبانیش کردم. به پدر بیچاره من چه ربطی داره؟ دلم میخواد بزنم دهنش پر خون بشه مرتیکه ... تو همه این سالها تو همه بحثهامون به اعضای خونوادش فحش ندادم اما تا دلتون بخواد به خونواده من فحش نثار کرده . از خودم در عجبم چرا دارم ادامه میدم .