یواشکی نویسیهای خاله ریزه

دو ساعت رفتم مرخصی برگشتم دیدم چه خبرههههههههههههه!!! :Dالبته از این بابت که اینقد درگیر من هستن در پوست خود نمیگنجم :/همکارمون صدامونو ضبط میکنه. چون وقتی با این یکی همکارم که خانومه(اون یکی خبرش نره, ...ادامه مطلب

شهریور و مهرماه از نظر اوضاع اقتصادی میتونم بگم تقریبا به صفر رسیدیم. یعنی حقوق مهرماه هم پیشاپیش خرج کردیم. همش بخاطر اینکه یه 8-9 تومن هزینه خونه کردیم. دو تا آدم از صبح تا شب جون میکنیم آخرشم یه هم, ...ادامه مطلب

پائیز قشنگ ، رسیدن بخیر با همه ذوقی که برای اومدن پائیز دارم اما دچار افسردگی پائیزی هم شدم این روزها..  دلم بیشتر روز گرفته و نمیدونم دلتنگ چی هستم  دیروز رفتیم خرید موقع برگشت دخترک اصرار کرد که ببر, ...ادامه مطلب

تعطیلات در پیشدوشنبه ۱۳۹۷/۰۲/۱۰ • 11:414 روز تعطیلیم. دلم میخواست واسه گلابگیری بریم کاشان. ولی ظاهرا هوای این روزا مساعد مسافرت رفتن نیست :/خواهر گرامی جناب"میم" فردا فارغ میشن. دل دل میکنه که بریم اونور :|  البته بخوام منطقی و درست فکر کنم وظیفمونه که بریم. ولی خب :/ خاله ریزه • Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

از هر دری سخنی چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۳/۰۳ • 8:8 فردا قراره بریم خونه آبجی بزرگه هم عید دیدنی هم اینکه از زیارت اومدن یه سر سلامتی بکنیم یه شب بمونیم و فرداش برگردیم... این آبجی بزرگه خیلی تو زندگیش سختی کشیده اما الان خدا رو شکر به یه خوشبختی خاصی رسیده که من همیشه بهش میگم تو سیندرلایی یه شبه همه رویاهات , ...ادامه مطلب

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید. , ...ادامه مطلب

نقش لبخند رو تازگیها خیلی تو زندگی کاری و زندگی خصوصیم پررنگ میبینم.. اصلا حس میکنم منو سوق میده به سمت مثبت اندیشی و مثبت گرایی.. وقتی با رفتار نچسب شخصی مواجه میشم و من با لبخند این ماجرا رو مرور میکنم میبینم اصلا ارزشی نداره که بخوام در موردش منفی فکر کنم.. خیلیییییییییییییی حس خوبیه.. این رو مدیون همکار سابقم هستم که تو بیشتر شرایط لبخند به لب داشت و من ناخودآگاه الگو برداری کردم و الان به این درجه از عرفان رسیدم :))))))))))))))))))))),نقش لبخند,نقش لبخند در زندگی ...ادامه مطلب

دخترک چشم طوسی دو ساله دیروز میگفت: مامان بیا بشین اینجا خسته ای ، جون بگیری :))))))))))))))))))))) یعنی اینقدر که ماچش کردم دردش اومد... دقیقا این جمله رو مامانم وقتی از سر کار میرسم خونه بهم میگه.. :D:D:D:D   دیروز هم رفتیم براش خرید یه مغازه خیلی بزرگ که پر بود از کفشهای بچگونه رنگی رنگی.. اگه اجازه میدادم بهش همه اون کفشها رو میخواست امتحان کنه. بعضیهاشون دو برابر پاش بود:)))))))))) بدو بدو میرفت سمت آقای فروشنده میگفت: آقا این چنده؟؟؟؟؟ فروشنده با چشمهای گرد شده قیمت میداد به سرکار خانوم :)))))))))))))))   پ .ن: بچه ها تو این سن اکثرا جملات کوتاه چند کلمه ای باید بگن . دخترک ماه , ...ادامه مطلب

امروز خواهرم (خواهر بزرگه)عکسهای جدید خواهر زاده هامو که پدرشون براش فرستاده بود برام ارسال کرد.. رفته بودند شمال . یکی از عکسها جیگرمو شرحه شرحه کرد:(( تو این عکس خواهر زاده کوچیکه نشسته پایین صندلی جلو و سرش روی صندلیه و خیلی مظلوم خوابیده. بچه که مادر نداشته باشه رو هر چیزی سرشو میذاره و میخوابه.بچه که مادر نداشته باشه هیچکس هم حواسش درست بهش نیست که نکنه گرمشه، نکنه سردشه، نکنه الان نیاز به آغوش داره، نکنه الان دلش نوازش میخواد، نکنه کسی حقشو خورده. خدایا من این غمو نمیتونم تحمل کنم. تصور اینکه اگه من یه روزی نباشم و دخترک خودم همچین شرایطی پیدا کنه , ...ادامه مطلب