این روزها...

ساخت وبلاگ

این روزها...

پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۴/۲۲ 12:3

امسال خدا رو شکر یکم از قسط و وام سبک شدیم .. یکم زیادی دارم به ندای دلم میرم جلو و هی مرتب در حال خریدای ریز ریز هستم.. :D:D:D:D

هفته دیگه هم یکم خرید اساسی برای خونه داریم. خرید پرده و لوستر و چندتایی هم تابلو.

ماه دیگه هم ثبت نام ماشین. از وقتی ازدواج کردیم درست حسابی با فراغ خیال نتونسته بودم خرید کنم. یاد مجردیام بخیر که چقدر بی هوا ریخت و پاش میکردم.

راستی ماجرای آتنا مثل خوره روحمو داره میخوره. امروز یه دل سیر پشت میزم گریه کردم. دلم خون میشه وقتی یاد دست و پا زدنش میفتم وقتی اون حیوون داشت ...  :((((((((((((((((((((((((((

لعنت خدا به دل سیاه این آدما که ندای درونیشون اینقد پلیده.

یادمه وقتی فیلم "هیس دخترها فریاد نمیزنن" رو میدیدم تو فکر بچه دار شدن بودیم و من چقدر ترسیده بودم از اینکه بچم دختر باشه. و الان هم یه دختر دارم. تصورش نفسمو بند میاره. خدایا به دل مادر و پدرش صبر بده.

خاله ریزه

یواشکی نویسیهای خاله ریزه...
ما را در سایت یواشکی نویسیهای خاله ریزه دنبال می کنید

برچسب : روزها, نویسنده : yaddashte-yek-zana بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 11:28