همچنان :/
یکشنبه ۱۳۹۶/۰۵/۰۱ • 8:42
خیلی تلاش داره حرف بزنه و جوری وانمود کنه که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. اما زهی خیال باطل.
چندتا علامت سوال بالا سرم هست که یه جورایی سردرگمم..
جالب اینجاست که من هیچ وقت قصد بحث کردن ندارم باهاش اما تا دهن وا میکنم و کوچکترین اشاره ای میکنم به مسائلی که خونوادش دخیلن توش یهو مثل اسفند رو آتیش میشه..
اه اه چقد میتونه حال بهم زن باشه این همه تعصب بیجا..
خستم.
خیلییییییییییییی دلم میخواد دل به دریا بزنمم و یه مسافرت تنهایی دو سه روزه برم.
خاله ریزه •
یواشکی نویسیهای خاله ریزه...برچسب : همچنان, نویسنده : yaddashte-yek-zana بازدید : 121